اشعارشهادت امام حسن(ع)
مناجات اميرالمومنين(منتظران ظهور)
حقانيت و اثبات اميرالمومنين و دعا براي فرج امام زمان

ساقی نصیب ما دوسه جرعه شراب کن

مِی نوشمان کن و همه مان را خراب کن

با دل سخن بگو کمی از زندگانی ات

وز ماجرای خود دلمان را کباب کن

یا ذُالکرم کرامتی از خود بروز ده

ما را برای خود بخر، آقا ثواب کن

بعداً برای اینکه نگردیم از تو دور

محکم به دست و پا و گلومان طناب کن

حالا که بین ما و شما سِنخیت کم است

ما را جزامیان مسیرت حساب کن

مگذار تا خطاب به بی صاحبی شویم

اندیشه ی بَدان همه نقش برآب کن

 

تحت لوای قاسم تو سینه میزنیم

پس جز به دست تو به کسی جان نمی دهیم

 

پائین پلک چشم تو دائم پر از نم است

چشمت قشنگ، سوی نگاهت ولی کم است

از بسکه اشک ریخته ای در عزای یاس

از بسکه کوچه پیش نگاهت مجسم است

رَدِ شراره بر رخ تو نقش بسته است؟

یا رد پای ضربه ي سیلی محکم است؟

سنّت زیاد نیست ولی پیر گشته ای

این ارث مادری است که قَدِ شما خم است

آقا فدات شم چقدر غصه میخوری

تصویر لحظه لحظه ي عمرت چه پر غم است

این گریه ها که میکنی از بهر مادرت

پایه گذار اشک عزای محرّم است

در روضه های حضرت ارباب، یاحسن

سرمشق یا حسین حسین دمادم است

 

هرکس که سائل کرم مجتبی نشد

شایسته ی بکاء به شه کربلا نشد

حسين قربانچه

**************

باشد چنين قرار بميرم براي تو

اي شاهِ سفره دار بميرم براي تو

 

آقا قبول كن حبيبِ شما شوم

بايد كه من دوبار بميرم براي تو

 

سرلشگران همگي اهل ِ مَنسَبَند

تنهايِ روزگار بميرم براي تو

 

آبِ خوش از گلوي تو پائين نرفته است

اي مَردِ غم سوار بميرم براي تو

 

"حتي نوادگان تو صاحب حرم شدند"

فرزندِ بي مزار بميرم براي تو

(شاعرش را نميشناسم)

**************

مرغ شب ميرود و انجمن آماده كنيد

خانه را بَهر ِ عزاي حسن آماده كنيد

 

بر نيايد دگر از دست طبيبان كاري

كارم از كار گذشته كفن آماده كنيد

 

مخفي از زينب و طفلان حرم تابوتي

بهر تشييع غريب وطن آماده كنيد

 

تا تنم جاي بگيرد به جوار زهرا

برويد و به بقيع قبر من آماده است

 

چشم پوشيد ز من مادر من منتظر است

تيرباران شدن اين بدن آماده كنيد

حاج حيدر توكل

**************

دیگر رها ز غصه و مِحنَت شدم حسین

از خاطرات خویش چه راحت شدم حسین

 

با کس نگفته ام ز چهل سال پیش من

از کوچه ی مدینه که غارت شدم حسین

 

از کوچه ی مدینه که مادر به خاک خورد

از کوچه ای که غرق خجالت شدم حسین

 

قدم نمی رسید که او را کمک دهم

خیلی در آن میانه اذیت شدم حسین

 

خیلی عزیز بودم و در بین طائفه !

محکوم به شنیدن تهمت شدم حسین

 

دیدی برادرم جگرم تکه پاره شد

کشته میان خانه به غربت شدم حسین

 

گفتی که دیگر عطر به مویت نمی زنی

گفتی : " حسن ز داغ تو غارت شدم" حسین

 

اما بدان چو روز تو روزی حسین نیست

من گریه کن برای گلویت شدم حسین

رضا رسول زاده

***************

اي كريم ِ ديار ِ تنهايي

خاك بوس ِ دَرَت شكيبايي

حسني تو، حسن، حسن اما

بيشتر از سه بار زيبايي

پيش ِ جودت همه گدا هستند

ريزه خوار ِ تو حاتم طايي

تو دليل غم هميشگي و

گريه هايِ ماهيانِ دريايي

كودكِ هشت ساله يِ مادر

پسر ِ غيرتيِ زهرايي

غربتِ تو زبانزدِ همه است

طوس، ري، كربلا و هرجايي

يا حسن با حسين ميگوئيم

طپش ِ قلبِ سينه زنهايي

 

آتش افتاده بين سينه بگو

از غم و غربتِ مدينه بگو

 

ياس در پيش ِ چشم ما لِه شد

سوخت از هُرم ِ شعله ها له شد

پشتِ در، بين ِ كوچه، در مسجد

حُرمَتِ مادرم سه جا له شد

شوهري ديد همسري افتاد

غيرتِ غيرتِ خدا له شد

در از چارچوب كَنده شد و

مادرم زير ِ دست و پا له شد

بار ِ شيشه شكست، نَه بدتر

آنقَدَر ضربه خورد تا له شد

خبري نيست بين ِ آتش از او

يكنفر ميزند صدا له شد

فضه در بين آن هياهو ها

گفت اسما بيا بيا له شد

عصر ِ ديروز كوچه، سيلي، درد

نوجوانيِ مجتبي له شد

 

غم ِ غربت به كوچه تا افتاد

وايِ من مادرم ز پا افتاد

سيد پوريا هاشمي

**************

كَرَم كنار ِ كريميِّ تو كم آورده

به پيشگاه تو درياي غم نم آورده

 

نبوده داغ تو كمتر ز داغ عاشورا

خدا ميانِ صَفَر يك مُحَرَم آورده

 

گذاشت نان و نمك، آب و زهر، همسر ِ تو

چه سفره ي افطاريِ فراهم آورده

 

يك عمر خونِ جگر خورده اي و حالا او

براي زخم تو مرهم كه نَه سَم آورده

 

براي تير زدن بر تو و به تابوتت

چقدر آن زنِ ملعونه آدم آورده

 

جدا مكن به بد و خوب، مادرت مارا

ميان مجلس سوگ تو درهَم آورده

 

دوباره بين غزل نام مادرت بردم

مرا ببخش اگر خاطر ِ تو آزردم

محمد رسولي

**************

دست و پا ميزني و بال و پرت ميريزد

گريه ي خواهر تو روي سرت ميريزد

بهتر است سعي كني اين همه سرفه نكني

ورنه در طشت تمام جگرت ميريزد

در تقلاي سخن گفتني اما نه... نه...

جگرت از دهنت دور و برت ميريزد

خبرش پخش شده زهر تو را خواهد كشت

بي سبب نيست كه اشك پسرت ميريزد

جگرت،بال و پرت،اشك ترت ريخت ولي

چه كسي هست كه با نيزه سرت ميريزد؟

هانی امیر فرجی

**************

برخوان غم چو عالمیان را صلا زدند
اول صلا به سلسله ی انبیا زد


نوبت به اولیا چو رسید آسمان طپید
زان ضربتی که بر سر شیرخدا زدند


آن در که جبرئیل امین بود خادمش
اهل ستم به پهلوی خیرالنسا زدند


بس آتشی ز اخگر الماس ریزه ها
افروختند و در حسن مجتبی زدند


وانگه سرادقی که ملک مجرمش نبود
کندند از مدینه و در کربلا زدند


وز تیشه ی ستیزه درآن دشت کوفیان
بس نخل ها ز گلشن آل عبا زدند


پس ضربتی کزان جگر مصطفیدرید
بر حلق تشنه ی خلف مرتضی زدند


اهل حرم دریده گریبان، گشوده مو
فریاد بردر ِ حرم کبریا زدند


روح الامین نهاده به زانو سر حجاب

تاریک شد ز دیدن آن چشم آفتاب

محتشم کاشانی

**************

حسن(ع)شدی که غریبی همیشه ناب بماند

رد دو دست ابوالفضل(ع)روی آب بماند

حسن(ع)شدی که سوال غریب کیست درعالم؟

میان کوچه و گودال بی جواب بماند

یکی زغصه توبه بیرون رخنه کرده است

تفاوت زن چون جعده و رباب(س)بماند

محسن داداشی

**************

بیچاره دستی که گدای مجتبی نیست

یا آن سری که خاک پای مجتبی نیست

بر گریه ی زهرا قسم مدیون زهراست

چشمی که گریان عزای مجتبی نیست

وقتی سکوتش این همه محشر بپا کرد

دیگر نیازی به صدای مجتبی نیست

در کربلا هر چند با دقت بگردی

چیزی به جز عشق و صفای مجتبی نیست

کرب و بلا با آن همه داغ و مصیبت

هم پایه ی درد و بلای مجتبی نیست

طوری تمام هستیش وقف حسین شد

انگار قاسم هم برای مجتبی نیست

او جای خود دارد در این دنیا مجال

رزم آوری بچه های مجتبی نیست

یا اهل العالم ما گدای مجتبائیم

ما خاک پای خاک پای مجتبائیم

آیا شده بال و پرت افتاده باشد ؟

در گوشه ای از بسترت افتاده باشد ؟

آیا شده مرد جمل باشی و اما

مانند برگی پیکرت افتاده باشد ؟

آیا شده در لحظه های آخرینت

چشمت به چشم خواهرت افتاده باشد ؟

من شک ندارم که عروس فاطمه نیست

وقتی به جان همسرت افتاده باشد

آیا شده سجاده ات هنگام غارت

دست سپاه و لشگرت افتاده باشد ؟

مظلوم و تنها و غریب عالمین است

گریه کن غمهای این بی کس حسین است

علی اکبرلطیفیان

**************

تو مپندار که آتش زده ای برجگرم

تو مپندار که زهر تو شده کارگرم

دل من پیش تر از پیش برافروخته بود

جگرم از اثر واقعه ای سوخته بود

توندانی که چه ها من به دوچشمم دیدم

توندانی من مظلوم چه ها بشنیدم

همره مادرم از کوچه گذر میکردم

وقت رفتن که به اطراف نظر میکردم

کوچه آن روز ندانم که چرا خلوت بود

به دلم دلهره و واهمه و محنت بود

ناگهان دیدم از آن دور کسی می آید

باورم بود که فریاد رسی می آید

روز شد تیره تر از شام ‌‌‌‌‌٬گل وپروانه

موقع رفتنِ‌ از کوچه به سوی خانه

همه شهر مدینه سیه ونیلی شد

صورت مادرم از کین هدف سیلی شد

مادرم گفت حسن بر دلم آذر نزنی

حرفی از قصه ی امروز به حیدر نزنی

***

ای که تویی افضل مخلوقها

اعظمی از تمام معشوقها

تو معنی واقعی کریمی

کریمی و غریبی و رحیمی

به لوح دل تویی که شاه بیتی

رئوفی و کریم اهل بیتی

به هر زبان نام تو جاری شود

گره ز کار عالمی وا شود

اگر جهان حسین را عاشق است

حسین هم فقط تو را عاشق است

به چهره عباس کند دلبری

لیک تو داری نمک دیگری

اگر زبان در آورد قلب من

نیم حسین گوید و نیمی حسن

به این همه جود و کَرَم که داری

به حیرتم چرا حرم نداری

طلایه دار صلح و پاکی تویی

خون جگر چادر خاکی تویی

تو شاخه گل شکسته دیدی

تو باغبان دست بسته دیدی

مرد اگر دیده ز غم تر کند

راز دلش بیان به همسر کند

همسر تو نه راز دار تو بود

باعث صد گره به کار تو بود

مزار تو بسکه غریبانه است

نشان ز غربت تو در خانه است

سعیدخرازی

 

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان مناجات اميرالمومنين(م نتظران ظهور) و آدرس monajat1385.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان